بهمنماه سال ۸۶ بود که با گوشی قدیمیترم خداحافظی کردم و با کلی عشق و علاقه به موبایل جدیدم سلام کردم. تاریخش رو واسه این یادمه که دقیقا روز ۲۲ بهمن گوشی رو خریدیم، و کلا همینجوری الکی هم یادم مونده مگه نه تاریخ خرید هیچچیزی یادم نمیمونه (دقیقش) که فکر نکنم چیز عجیبی باشه.
گوشی قبلیم که K750i بود را به بابام دادم، اون با گوشی فقط حرف میزنه و بعضی وقتها اساماس میزنه (البته جدیدا از امکانات بانکی موبایلها هم استفاده میکنه 😀 ) واسه همین واسهش آنتندهی و باتری گوشی خیلی مهمه. اون گوشی هم که این دو مزیت را داشت، پس بعد از من شروع کرد به استفاده ازش.
ولی من داشتم واسهی خودم توی آسمونها پرواز میکردم. قبلا در مورد شور و هیجان خرید یک وسیلهی جدید مطلبی نوشته بودم. کلا واسه هرچیزی که میخوام بخرم قبلش اینترنت رو زیر و رو میکنم، توی یوتیوب، توی سایتهای موبایل فارسی و غیرفارسی، توی گوگل و خلاصه هرجا که چیزی گیرم بیاد! این مطلب در مورد N95 8GB که تازه خریده بودم هم صدق میکرد. وقتی گوشی رو گرفته بودم دستم کاملا با همه چیزش از قبل آشنا بودم (البته گوشیهای سیمبین از دم همشون کاراشون مثل همه، هنر نکردم پس 😀 )، هی کاراییهای گوشی را به بابا نشون میدادم و یادش میانداختم که قبلا واسهش در مورد این کارایی گوشی حرف زده بودم، اون هم خیلی سردتر از اونچیزی که انتظارش را داشتم همیشه تحسین میکرد اون چیزی که برای من خیلی مهم جلوه داشت! (البته بعدا همون چیزها برای خودم هم جذابیتش رو از دست داد!)
بیشتر بخوانیدخداحافظی با یک موبایل قدیمی، سلامی بر موبایل جدید